آویسا آریان نژادآویسا آریان نژاد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

برای دختر نازم آویسا

بستری شدنت تو بیمارستان...

دختر عزیزم امروز 27 آذر سال 92 که من دارم برات مینویسم. تو از 5شنبه قبل از صبح که بیدار شدی استفراغ  کردی و به دنبال اون اسهال . اب هم که میخوری استفراغ میکردی بعداز ظهر با بابا حمید بردیمت دکتر خان بیگی ( دکتر خودت) ، یه سری دارو داد و گفت خوب میشی. اما تو اصلا بهتر نشدی و بلکه بدتر هم شدی جمعه شب دوباره با دایی و مامانی فرح بردیمت بیمارستان طبی کودکان . اونجا هم دارو داد و گفت خوب میشی ولی صبح شنبه بدتر شدی تا اینکه رفتیم بیمارستان لاله( همونجایی که دنبا اومده بودی) دکتر تا معاینت کرد گفت باید بستری بشی. من خیلی ناراحت بودم ولی واسه اینکه تو خوب بشی تحمل کردم. خلاصه پرستارا به تو سرم وصل کردن و تو کلی گریه کردی... و ما 4 روز تو بیما...
27 آذر 1392

یه شعر خوشکل واسه دخمل خوشکل....

تو که ماه بلند در آسمونی، منم ستاره میشم دورت می گردم، - تو که ستاره میشی دورم میگردی، منم ابری میشم روت رو می گیرم، - تو که ابری میشی روم رو می گیری، منم بارون میشم تُن تُن می بارم ، - توکه بارون میشی تن تن می باری، منم سبزه میشم سر درمیارم، - توکه سبزه میشی سر در می آری ، منم گل می شم و پلوت می شینم – تو که گل میشی و پلوم میشینی ، منم بلبل میشم واست می خونم. ...
21 آذر 1392